گردشهای تابستان 94
رفتن اردو به امامزاده یوسف از طرف مهد
آذر ماهی که گذشت
اینجا تکیه ای است که حاج آقا (پدر بزرگ )در حال ساختن اون است طاها جون علاقه داشت بالای منبر بره ازش عکس بگیرم طاها و رها جون با مهرسام وقتی کوچک بود طاها و رها جون با مهرسام وقتی بزرگ شد سوغاتی هایی که خودتون سفارش دادید و بابا ابراهیم از مشهد براتون اورد امیر حسین و طاها رها و طاها جون ...
نویسنده :
مامان زهرا
1:57
نقاشی
سلام فرشته های من ، اولین باری که دست به قلم شدید و این نقاشی رو کشیدید. البته کنارتون نشستم و ازتون خواستم که این نقاشی رو بکشید(برای اولین بار باور کردنی نبود) ...
نویسنده :
مامان زهرا
22:47
به چه کارایی علاقه دارید
آقا طاها علاقه ی خیلی زیاد به آواز خواندن، و موسیقی داره با کارایی که میکنه بعضی وقتها فکر میکنم واقعا خواننده یا نوازنده میشه. علاقه شدیدی به مراسم دسته روی داره با اینکه چند وقتیه از دسته روی میگذره نمی تونم زنجیر و تبلشو بزارم کنار . اما رها جون هنوز کشف نکردم به چی علاقه داره ...
نویسنده :
مامان زهرا
1:22
سه سالگی
سه سالگیتون مبارک فرشته های من اینجا آقا طاها آبله گرفته خیلی شدید بود وقتی می رفت مهد از بچه ها گرفت ...
نویسنده :
مامان زهرا
12:54
تلفظ واژه ها درسه سالگی
آقا طاها رها جون تخمه= تخه اسمت چیه؟ ا آ جون لاک پشت= لاک کشت &n...
نویسنده :
مامان زهرا
1:00
دریا تابستان 93
به همراه زهرا جون و حسین آقا. چون قبلش خواب بودین و دم غروب بود نتونستین آبتنی کنید ...
نویسنده :
مامان زهرا
23:48
سفر به روستای زینگت
سلام عسلا :اینجا تو یک روز گرم تابستونی همراه عمو اصغر و بقیه خانواده رفتیم زینگت. هوای اونجا خیلی خنک بود ، رها جونم خیلی دوست داشت آبتنی کنه. ...
نویسنده :
مامان زهرا
18:15